داستان آبیدیک

accompanied by

əkʌmpənid ba͡i


فارسی

1 عمومی:: بمصاحبت‌، باتفاق‌، همراه‌، بهمراهی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general:: Phrase(s): accompanied by something with something extra to go along with something else; with something to complement something else. • Dessert was accompanied by a fine white wine.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code